توسعه یک اجتماع سالم

27:54

مقدمه

یکی از مهمترین اصول بودیسم تبتی وابستگی مداوم است. چیزی بدون هیچ گونه وابستگی به سایر چیزها وجود ندارد و هیچ اتفاقی به خودی خود حادث نمی‌شود. به‌علاوه، هر آنچه اتفاق می‌افتد به علت‌ها و شرایط متعدد پیچیده‌ای بستگی دارد؛ هیچ اتفاقی به یک عامل وابسته نیست و بی‌علت نیز پدید نمی‌آید. مثلاً اگر از درون به یک بدن سالم نگاه کنیم، این سلامت ناشی از کار هماهنگ بین همه اعضاء آن است. اگر از بیرون به آن نگاه کنیم، سلامت بدن به دارو، تغذیه، مراقبت از دیگران، محیط زیست و عوامل دیگر بستگی دارد. این درباره یک جامعه سالم نیز صدق می‌کند، از درون به همکاری تک تک اعضاء آن بستگی دارد و اینکه با هم هماهنگ باشند. از سطح بیرونی، سلامت یک جامعه به اقتصاد، سیاست، عوامل محیطی و بطور کل به وضعیت دنیا بستگی دارد.

اخلاقیات نیز نقش مهمی در افزایش سلامت فردی و اجتماعی دارد. اگر مردم از اخلاق انضباط فردی برای دوری گزیدن از شیوه زندگی و رفتار ناسالم بهره نبرند و گزینه‌هایی را که به سلامت می‌انجامد به‌کار نگیرند بیمار می‌شوند. جامعه نیز چنین است. اگر گروه‌های مختلف اجتماع اصول اخلاقی را رعایت نکنند، جامعه نیز بیمار می‌شود. در میان اصول اخلاقی مهمترین دوری گزیدن از رفتارهای خود محورانه است و بجای آن شرکت جستن در رفتارهای ایثارگرانه می‌باشد و اینکه صادقانه به آنچه موجب خیر برای دیگران است توجه کنیم.

در جوامع چند فرهنگی، هر عضو گروه از مذهب یا فلسفه خاصی برای برگزیدن رفتارهای اخلاقیش پیروی می‌کند اما بعضی افراد از هیچ دین یا فلسفه خاصی پیروی نمی‌کنند.از این روی، روش کاهش خودمحوری و جایگزین کردن آن با رفتارهای ایثارگرانه برای هر گروه متفاوت است، اما هدف یکسان است ـ ایجاد جامعه‌ای هماهنگ و شاد متشکل از فرهنگ‌های متفاوت ـ چنین جامعه‌ای برمبنای درک متقابل، احترام و همکاری بین همه افراد آن رشد می‌کند.

برای توضیح این مطلب، تصور کنیم که یکی از مسافران کشتی تحقیقی هستیم که در دسامبر ۲۰۱۳ در آنتاریکا در میان یخ‌ها گیر کرده بود. به مدت ده روز پنجاه و دو دانشمند و تعدادی گردشگر در این کشتی بودند تا اینکه یک کشتی چینی برای نجات آنها اقدام کرد. البته کارکنان کشتی مدت طولانی‌تری آنجا ماندند. در طول این آزمون سخت، هیچکس نمی‌دانست تا چه مدت در میان یخ‌ها خواهد ماند تا کسی آنها را نجات دهد. تنها راه زنده ماندن در این فضای توأم با دشمنی، با توجه به محدودیت مقدار مواد غذایی، همکاری بین افراد بود. این تبدیل به بدبختی بزرگی می‌شد اگر هر فردی با خودخواهی فقط به خودش فکر می‌کرد. با توجه به اینکه آنها از پیشینه فرهنگی و مذهبی متفاوتی برخوردار بودند، تنها راه حل برای زنده ماندن آنها این بود که از اصول اخلاقی ابتدایی پیروی کنند.

می‌توان تصور کرد که در میان مسافران رهبران روحانی بودایی تبتی، مسلمان، مسیحی و کنفوسیوسی بودند و یک رهبر غیردینی نیز در میان آنها بود که همه به او احترام می‌گذاشتند حتی کسانی که به هیچ مذهب یا فلسفه مشخصی معتقد نبودند. حال، هریک از این رهبران چگونه با این چالش مواجه می‌شدند و چگونه به این اتفاق می‌اندیشیدند و چطور افراد گروه را نصیحت می‌کردند؟ به هرحال، همه در نگرانی به‌سر می‌بردند و ترسیده بودند و بعضی از مسافران خشمگین بودند و تعدادی نیز پرخاش می‌کردند و برخی افسرده شده بودند.

روش‌های گسترش اخلاقیات بر اساس بودیسم تبتی

شاید در چنین شرایطی رهبر بودایی تبتی به سایر اعضای گروه بوداییان سخنان شانتی‌دوا، استاد بزرگ هندی، را درباره شکیبایی یادآوری ‌کرده بود:«اگر درمان پذیر است، چرا چنان رفتار ناخوشایندی درپیش بگیریم؟ اگر درمان‌پذیر نیست، رفتار ناخوشایند چه کمکی می‌کند؟» بعبارت دیگر، اگر راهی وجود دارد که می‌توانید از شرایطی دشوار رها شوید، دلیلی برای عصبانیت وجود ندارد، آن کار را انجام دهید. اما درصورتی که نمی‌توان کاری کرد، پس چرا عصبانی باشیم؟ عصبانیت کمکی نمی‌کند. در واقع، موجب می‌شود که شما احساس بدتری داشته باشید. پس دلیلی برای خشم یا عصبانیت وجود ندارد. درعوض، باید شکیبایی و شجاعت مواجه شدن با آن چالش را در خود افزایش دهید.

حال، در شرایطی مانند گیرافتادن در یخ رویکرد واقع‌بینانه چه کمکی می‌کند؟ اول اینکه این شرایط به عوامل بسیاری وابسته بوده است؛ یک فرد موجب این حادثه نشده که بتوان او را سرزنش کرد و یک عامل منجر به پدید آمدن آن نشده که بتوان نسبت به آن عامل عصبانی شد. این حقیقت که هر یک از شما در آن کشتی هستید به عوامل متعددی وابسته است. ابتدا، برای هریک از شما دلائل متعددی وجود داشت که به این سفر اکتشافی پیوستید، آن دلائل ناشی از این واقعیت هستند که شما در یکی از موضوعات علمی تخصص داشتید یا به آن موضوع علاقه‌مند بودید یا اینکه پول و وقت کافی داشتید. همچنین علت‌های کارمایی از زندگی‌های پیشین به این انجامیده است که شما در شرایط کنونی در این زندگیتان قرار بگیرید. کسانی که به این سفر تحقیقی نپیوسته‌اند نیز در این اتفاق مؤثر بوده‌اند، همچنین فراهم بودن شرایط برای اینکه شما به این سفر بروید، از قبیل اینکه خانواده‌تان یا کارمندانتان با شما مخالفت نکردند. دیگر آنکه دلائلی برای این سفر علمی وجود داشت، دلائلی مثل روز خاصی که برای عزیمت انتخاب شده بود، شرایط کشتی و اینکه چرا این کشتی انتخاب شده بود، شرایط جغرافیایی آنتاریکا، شرایط جوی و غیره. ماندن در میان یخ‌ها وابستگی دائم به همه این عوامل دارد. این واقعیت است. اگر یکی از این عوامل وجود نداشت شما در این مخمصه گیر نمی‌افتادید. حال در این شبکه عظیم علت‌ها و شرایط آیا می‌توان چیز خاصی را سرزنش کرد یا نسبت به آن خشمگین شد؟ وقتیکه متوجه می‌شوید که دارید خشمگین یا عصبانی می‌شوید یا افکار آزاردهنده فراوانی که موجب نگرانی شما هستند وجود دارند، ساکت بنشینید و بر تنفستان متمرکز شوید، شمرده از بینی‌تان نفس بکشید و اگر دوست دارید یازده مرتبه دم و بازدم را انجام دهید.

به‌خاطر داشته باشید، تا هوا صاف شود و کشتی نجات برسد کسی نمی‌تواند به شرایط نجات سرعت بخشد. این اسطوره‌ای بیش نیست که هریک از ما می‌تواند شرایط را تحت کنترل درآورد چون آنچه اتفاق می‌افتد و تحت کنترل داشتن آن به عوامل بسیار زیادی وابسته است. بعلاوه، واقعیت این است که همه ما با هم در این شرایط قرار گرفته‌ایم. این مشکل من یا مشکل تو نیست. زنده ماندن مشکل همه است پس لازم است که فراتر از دیدگاه خودمحورانه به این اتفاق نگاه کنیم و به این فکر کنیم که چطور می‌توانیم با این شرایط سخت مواجه شویم؟ ما قادر نیستیم که شرایط جوی یا رسیدن کشتی نجات را کنترل کنیم، اما بر می‌توانیم بر حالت‌های ذهنیمان تأثیر بگذاریم، بخصوص در مورد احترام گذاشتن به یکدیگر.

یکی از روش‌هایی که به ما کمک می‌کند تا فقط به خودمان فکر نکنیم این است که تشخیص دهیم در زندگی‌های پیشین این افراد پدر یا مادر ما بودند و با عشق و محبّت با ما رفتار کردند. پس به دیگران همچون پدر یا مادرت نگاه کن که گمشده‌ است و تو آنها را در زندگی‌های متعدد ندیده‌ای. با احساس قدردانی با آنها مواجه شو، چون در زندگی‌های پیشین از این افراد محبّت دیده‌ای. با این روش شما بطور طبیعی در قلبتان نسبت به آنها احساس محبّت می‌کنید. این احساس خون‌گرمی و محبّت را بیشتر کنید و آرزو کنید که آنها در زندگی دچار رنج و سختی نشوند و همیشه سعادتمند باشند. زیرا هر فردی مانند شما خواهان سعادت است و هیچکس خواهان اندوه نیست. در این مورد همه ما به هم شبیه هستیم. بعلاوه، هر فردی حق دارد که خشنود باشد و رنج نکشد. مانند مقدار غذای محدودی که وجود دارد، همه بطور مساوی به آن احتیاج دارند. شما نمی‌خواهید گرسنه بمانید، دیگران هم مثل شما هستند. با رویکردی همراه با عشق و شفقت، بر اساس برابر دانستن دیگران با خود، این مسئولیت را بپذیرید، سعی کنید که برای همه افراد موجب خشنودی شوید و آلام آنها را تسکین دهید. به این معنا که بکوشید در این شرایط دشوار برای همه افراد گروه خیر و نیکی به ارمغان آورید و تا آنجا که برایتان مقدور است به آنها کمک کنید، همان کاری که برای پدر و مادرتان در این زندگی انجام می‌دهید.

مطلب دیگری که استاد بوداییان به افراد گروهش می‌گوید این است که قدرت و شجاعت را در وجودتان افزایش دهید تا با به‌کار گرفتن روشی که «دهش و پذیرش» نام دارد به آنها کمک کنید. هر روز چند مرتبه استادشان به آنها می‌گوید به آرامی به تمرین‌های مدیتیشن بپردازید و با متمرکز شدن بر نفستان آرام بمانید و بر انگیزه‌ عشق و شفقت در درونتان تأکید کنید. با شفقت فراوان برای دیگران آرزو کنید که از رنج رها شوند، تصور کنید که ترس و نگرانی به شکل نوری تیره از وجودشان دور می‌شود و همچنان که نفس می‌کشید از طریق بینی شما به درونتان و سپس به قلبتان نفوذ می‌کند و در آنجا با آرامش و وضوح در ذهنتان حل می‌شود. برای لحظه‌ای در آن حالت آرامش و وضوح بمانید.

پس از آن، با خشنودی توأم با آرامشی که به‌خاطر نجات پدران و مادران پیشینتان از آشفتگی ذهنی به شما دست می‌دهد، تصور کنید که این احساس آرام توأم با خشنودی، گرمی و عشق، همچنان که نفس را بیرون می‌دهید، به شکل نوری سفید از قلبتان به سمت بینی‌تان حرکت می‌کند. این نور سفید عشق و خشنودی درون افراد دیگر وارد می‌شود و درونشان را پر می‌کند، حال تصور کنید که همه آنها آرامش ذهنی و رویکردی مثبت توأم با شادی دارند. در حالی که این کار را انجام می‌دهید اگر منترای شفت «ام مانی پادمه هوم» را بخوانید به شما کمک می‌کند تا به ذهنتان آرامش بدهید و متمرکز بمانید و برای حفظ شفقت حضور ذهن داشته باشید.

روش‌هایی برمبنای اسلام

احتمالاً رهبر معنوی مسلمانان نیز با سایر مسلمانان در کشتی صحبت کرده و گفته بود که این خواست خداست که همه ما در میان یخ‌ مانده‌ایم. کنترل آنچه اتفاق افتاده از توان ما خارج است؛ چه زنده بمانیم و چه بمیریم اینهمه در دستان خداوند است. اما به‌خاطر داشته باشید که خداوند رحیم است بخصوص نسبت به آنها که از گناهانشان توبه می‌کنند. پس اگر شما ایمانتان را به خداوند از دست داده‌اید و شک در قلبتان راه یافته توبه کنید و از او طلب بخشش کنید. با توکل به عدالت خداوند نیازی به نگرانی نیست.

شاید به آنها بگوید که سه رکن دین اسلام را به‌خاطر بیاورید: تسلیم خداوند و خواست او شدن، ایمان به خداوند بر مبنای تواضع نسبت به همه مخلوقات او، کمال‌جویی در خصائص و خدمت به همه مخلوقات خداوند. به آنها یادآوری می‌کند که اگر در ایمانتان نسبت به خداوند مستحکم باشید در آرامش کامل به‌سر خواهید برد. دلیلی برای تردید و نگرانی وجود ندارد.

چه بسا که رهبر مسلمانان به آنها بگوید که خداوند در حالتی از پاکی ازلی از روح خود در همه شما دمیده و به هریک از شما خصوصیت‌های خوبی، مانند عشق، عطا کرده است. عشق خداوند برای همه ما ناشی از احساس نزدیکی است که او نسبت به مخلوقات متعالیش دارد. بهترین روش برای اینکه عشقتان را به خداوند نشان دهید این است که به بهترین صورت ممکن به مخلوقاتش خدمت کنید بخصوص نسبت به همه همسفرانتان محبّت داشته باشید و آنها را یاری کنید. همچنین قران به ما می‌آموزد که خداوند آنچه را که نیک و پسندیده است دوست دارد، آنها که خود را پاک نگه می‌دارند، آنها که براساس شریعت و تعهداتشان رفتار درستی در پیش می‌گیرند، مثلاً پنج دفعه در روز نماز می‌خوانند و آنها که منصفانه و با عدالت رفتار می‌کنند.

به‌خاطر داشته باشید، وقتیکه نسبت به دیگران عشق را به پاکترین صورت ممکن در قلبتان افزایش می‌دهید، این عشق تنها برای آن افراد نیست بلکه عشق نسبت به خداوند است چون او تعالی و خصوصیات خوب را در آنها قرار داده است. پس با بیم، تردید و افکار خودخواهانه مبارزه کنید. مهمتر از همه باید با دستورات منفی مبارزه کنید که قلبتان هنگام سردرگمی به شما می‌دهد و موجب می‌شود که خداوند را فراموش و از رفتارها و اندیشه‌های مخرب پیروی کنید.

روش‌هایی بر اساس مسیحیت

شاید رهبر مسیحیان نیز در کشتی با آنها سخن ‌گفته و تأکید کرده بود که خداوند، پدر آسمانی ما، همه انسان‌ها را با عشق خلق کرده است. هر چه بیشتر به عشق بیندیشید، احساس نزدیکی بیشتری نسبت به او خواهید داشت. بهترین روش برای نزدیک شدن به او این است که از اخلاقیات و ارزش‌هایی که او در وجود ما نهاده پیروی کنیم. خداوند همه شما را به شکل خودش خلق کرده و جرقه‌ای از عشق در نهادتان قرار داده است. به این سبب همه شما این توانایی بالقوه را دارید که این عشق را نشان دهید.

به عیسی مسیح بیندیشید که بدون نگرانی برای آسایش و امنیت خودش رنج را تحمل کرد تا ما را نجات دهد. او جانش را بر روی صلیب از دست داد و دوباره زنده شد تا همه ما را از گناهانمان حفظ کند. اگر به عیسی معتقد هستید او را الگوی خود قرار دهید و مانند او از بیماران، فقیران و محتاجان با عشقی ناشی از نوعدوستی مراقبت کنید. خداوند همه آنها را خلق کرده و از خلقت آنها هدفی داشته است. بنابراین باید به همه آنها، بخصوص مردم محتاج، بعنوان فرزندان خداوند احترام بگذارید. علاوه بر این، خداوند ما را در این موقعیت قرار داده تا ایمان ما را آزمایش کند. افراد بسیاری در کشتی هستند که وجودشان سرشار از ترس و افسردگی است. با کمک و توجهی سرشار از عشق و محبّت نسبت به این فرزندان محتاج خداوند با او تجدید پیمان کنید، زیرا عیسی نیز آنها را مورد توجه قرارداده بود.

روش‌هایی بر مبنای اصول کنفوسیوس

پس از آن، رهبر کنفوسیوسی به مسافرانی که چنین اعتقادی دارند خواهد گفت که نگران نباشید، شما باید رفتارمنصفانه‌ای (义y) نسبت به افراد دیگر داشته باشید. او خواهد گفت که بنابر لی (礼،li) در زمان مواجهه با مشکلات چه رفتاری مناسب است. زنده ماندن و مردنتان در نتیجه سرنوشت (命،ming) است، اما تا آنجا که کارهای درستی انجام دهید پشیمان نخواهید شد. بهترین کاری که می‌توان انجام داد پیروی از دستورالعمل‌های موجود است برای مواجهه با موارد اورژانسی. بنابر اصول درست نام‌ها (正名،zhengming) اگر یک کاپیتان چنانکه از او انتظار می‌رود عمل کند و مسافران چنانکه از آنها انتظار می‌رود رفتار کنند و همسفران نسبت به هم رفتاری را در پیش بگیرند که از یک همسفر انتظار می‌رود، آنوقت شما با شرایط لازم هماهنگ خواهید بود.

همه شما از ظرفیت درونی (仁،ren) برای انجام آنچه نیک است و انجام آنچه در ارتباط با دیگران خوب است برخوردار می‌باشید. رن منشاء همه خصوصیت‌های بزرگوارانه مانند عشق، خرد، صداقت و انصاف در ارتباط با دیگران است. شما باید این خصوصیت درونی را برای انجام کارهای نیک در خود ایجاد کنید، بدون آن شما نمی‌توانید سختی‌ها را تحمل کنید و قادر نخواهید بود آنچه را که درست است انجام دهید.

وقتی از کنفوسیوس سؤال شد که این ظرفیت درونی چیست، او گفت:

وقتی مشکلاتی ایجاد می‌شود باید با آنها کنار آمد. به این رن می‌گویند. 

بعبارت دیگر، وقتی در شرایط دشواری مثل آنچه ما با آن مواجه هستیم قرار می‌گیرید، شما در صورتی این توانایی را خواهید داشت که با آن شرایط به شیوه‌ای بزرگوارانه و با رعایت انصاف نسبت به دیگران کنار بیایید که ظرفیت درونی را برای انجام آنچه درست است در خود ایجاد کرده باشید. روش دیگر درک این گفته آن است که

وقتی در شرایط دشواری قرار می‌گیرید اولین فردی باشید که با آن روبرو می‌شوید و آخرین کسی باشید که از آن بهره می‌برید، به این رن می‌گویند. 

یعنی شما در شرایط دشوار کار درست را انجام می‌دهید فقط به این دلیل که آن کار درست است. بدون اینکه به بهره‌مند شدن از آن شرایط بیندیشید یا در مقابل چیزی به‌دست آورید.

اگر در طول تاریخ به زندگی افرادی نگاه کنید که وقتی با مشکلات مواجه شده‌اند اخلاقاً رفتارهای درستی انجام داده‌اند، می‌توانید از آنها بیاموزید که چطور این ظرفیت درونی را در خود ایجاد کنید. کنفوسیوس گفته است:

کسی که ظرفیت درونی برای نیکی را در خود ایجاد کرده باشد، وقتیکه آرزو می‌کند که همه چیز برایش خوب پیش برود، برای مردم نیز همین کار را انجام می‌دهد، وقتیکه خواهان پیشرفت برای خودش است برای دیگران نیز چنین می‌خواهد.

همچنین کنفوسیوس گفته است:

ظرفیت درونی برای نیکی است که موجب غلبه بر خودخواهی و انجام آنچه درست است می‌شود. حتی اگر یک روز بر خودخواهی غلبه کنید و آنچه را که درست است انجام دهید، آنوقت همه آنچه پایین بهشت است به رن تبدیل می‌شود.

 چون باز از او سؤال کردند که رن چیست، او گفت عشق نسبت به سایر مردم است. شجاعت و شهامت با رن همراه است. پس ظرفیت درونی را در خود ایجاد کن تا آنچه را که یک مسافر باید انجام دهد تو نیز انجام دهی، دستوالعمل‌های درستی را دنبال کن که کاپیتان از تو می‌خواهد، پس از آن هر اتفاقی که بیفتد تو از کرده خودت شرمنده نخواهی شد.

روش‌هایی بر مبنای اصول اخلاقی بنیانی

رهبر غیردینی نیز افراد گروهش را مورد خطاب قرار داده و احتمالاً به آنها گفته بود اگرچه پیروانی از بودیسم، اسلام، مسیحیت و مکتب کنفوسیوس در بین شما هستند اما افراد بسیاری نیز حضور دارند که از هیچ دین و فلسفه سازمان یافته‌ای پیروی نمی‌کنند. همه ما باید به روشی اخلاقی رفتار کنیم تا از این مصیبت جان سالم به دربریم. این شامل ما هم می‌شود. اگر ما با هم بجنگیم هرگز زنده نمی‌مانیم. این عالی است که کسانی که در بین شما از دین یا فلسفه خاصی پیروی می‌کنند و بر اساس آن دستورالعمل‌هایی برای رفتارهای اخلاقیشان وجود دارد. اگرچه ممکن است شما دلائل متفاوتی برای پیروی از اخلاقیات داشته باشید، بعلاوه اعتقاداتتان به شما این ظرفیت درونی را می‌دهد که نسبت به دیگران با محبّت رفتار کنید. همه این نظام‌های مذهبی و اعتقادی به ما می‌آموزند که به هم عشق، شفقت، بخشش داشته باشیم و از هم خشنود باشیم و رفتارهای خودمحورانه مخرب را کاهش دهیم. اینها ارزش‌هایی هستند که حتی آنان که به دین یا فلسفه سازمان یافته‌ای معتقد نیستند نیز آنها را برای بهبود وضعیت جهان پذیرفته‌اند. اینها «ارزش‌های اخلاقی بنیانی بشر» نام گرفته‌اند.

اگر در سطح این ارزش‌های بنیانی نگاه کنیم، همه ما در رفتارهای اخلاقیمان اصول مشترکی داریم و این کلیدی است برای ادامه حیات ما بعنوان یک گروه. ما باید صلح، همکاری و هماهنگی را افزایش دهیم، اما این بدون آرامش درون صلح میسر نیست. بعبارت دیگر صلح بستگی به این دارد که هریک از ما ذهنی آرام و صلح‌جو داشته باشیم. آرامش ذهن به رویکرد ما نسبت به دیگران وابسته است. اگر شما نسبت به دیگران افکاری توأم با عدم محبّت داشته باشید و دائم به خودتان فکر کنید و اینکه چطور موفق شوید وقتیکه با سایرین مواجه می‌شوید می‌ترسید که به شما صدمه بزنند یا مانع پیشرفت شما شوند. به آنها اعتماد نمی‌کنید از این رو وجودتان پر است از ترس و تردید. آنها نیز این را در شما احساس می‌کنند و به شما اعتماد نمی‌کنند.این به ایجاد فاصله بین شما و آنها می‌انجامد؛ مانعی ایجاد می‌کند و نمی‌توانید با آنها ارتباط واقعی برقرار کنید. این فاصله و مانع ایجاد شده سبب می‌شود که شما احساس عدم امنیت و تنهایی کنید. به‌خاطر این احساس عدم امنیت، برای مواجه شدن با چالش‌های ناشی از شرایط دشواراعتماد به‌نفس نخواهید داشت. افسرده می‌شوید. از سوی دیگر، هرچه احساس نزدیکی بیشتری نسبت به افراد دیگر گروه داشته باشید، بیشتر احساس می‌کنید که به آن مجموعه تعلق دارید. به‌خاطر این احساس تعلق، احساس امنیت بیشتری می‌کنید. با احساس امنیت بیشتر، اعتماد به‌نفستان بیشتر می‌شود.

ما انسان‌ها حیوانات اجتماعی هستیم. همانطور که یک حیوان اجتماعی، مثل یک گوسفند اگر از گروه گوسفندان جدا شود احساس ناآرامی و ناامنی می‌کند، اما وقتی به آنها می‌پیوندد، دوباره احساس خوشحالی می‌کند. ما هم همینطور هستیم، وقتیکه از دیگران جدا می‌شویم رنج می‌کشیم. حتی اگر زمانیکه با دیگران هستید ذهنتان سرشار از بی‌اعتمادی و تردید باشد، رویکردتان مانع می‌شود که شما آرامش داشته باشد یا از گروه حمایت لازم را دریافت کنید. پس باید این را تشخیص دهید که آرامش اولیه ذهن شما و توانایی امید برای شادی ناشی از رها شدن به رویکرد شما نسبت به دیگران بستگی دارد. وقتی با سایر افراد گروه احساس نزدیکی داشته باشید، احساستان به شما توانایی درون و اعتماد به‌نفس می‌دهد. دیگر احساس ضعف و شک ندارید. احساس اعتماد به‌نفس و امنیت به شما این امکان را می‌دهد که به هم اعتماد کنید و این اعتماد به دوستی واقعی می‌انجامد.

برخی افراد گمان می‌کنند اگر پول و قدرت بیشتری داشته باشند تعداد دوستانشان بیشتر خواهد شد. اما این دوستان تنها دوست قدرت و ثروت شما هستند. وقتیکه ثروتتان تمام شد و قدرتتان را از دست دادید این دوستان نیز شما را ترک می‌کنند. اما دوستان واقعی چنین نیستند. دوستی واقعی که برای شما شادی و خشنودی به همراه می‌آورد بر مبنای اعتماد دوجانبه است. وقتی شما نسبت به یکدیگر احساس راحتی ‌کنید و صادق باشید، نه تنها احساس امنیت و اعتماد به‌نفس می‌کنید بلکه ذهنتان نیز در آرامش است. در چنین حالتی، شما نیروهایتان را در یک جهت قرار می‌دهید و با مشکلاتی که همه بعنوان یک گروه با آن درگیر هستیم مبارزه می‌کنید. بعد از این، من فقط در یخ گیر نکرده‌ام و شما هم فقط در میان یخ‌ها نمانده‌ای بلکه همه ما در این شرایط قرار گرفته‌ایم.

حتی وقتی از این مخمصه رها شدید اگر این رویکر مثبتتان را نسبت به دیگران حفظ کنید، دوستی صمیمانه و قابل اعتمادی خواهید داشت. همیشه در زندگی مشکلاتی وجود دارد. این ساده‌لوحی است اگر گمان کنید که در آینده با هیچ مشکلی مواجه نمی‌شوید. اما با صداقت، اعتماد به‌نفس و اطمینان کاملاً آماده می‌شوید که به سایرین بپیوندید، دیگران نیز در هر شرایطی، چه خوب و چه بد، برای پیوستن به شما علاقه‌مندتر خواهند شد.

اگر سؤال کنید دلیل رعایت اخلاقیات چیست، پاسخ این است که ما انسان هستیم. ما باید اخلاقیات را رعایت کنیم چون با یکدیگر زندگی می‌کنیم و برای ادامه زندگی به هم وابسته‌ایم. اگر نسبت به خشنودی و رفاه دیگران بی‌توجه باشید، درعوض برایشان مشکل ایجاد کنید، این شما هستید که در نهایت از تنهایی رنج می‌برید و از توجه آنها بی‌بهره خواهید ماند.

دو نوع توجه و مراقبت نسبت به دیگران وجود دارد. یکی بر مبنای احساسات است و مرکز آن شما هستید و اینکه از دیگران چه چیزی می‌توانید به‌دست آورید. تا زمانیکه دیگران نسبت به شما مهربانند یا بطور کل رفتاری توأم با لطف دارند، شما آنها را دوست خواهید داشت و به خشنودی آنها توجه دارید. نمی‌خواهید آنها رنج ببرند یا اندوهگین باشند. به محض اینکه آنها رفتاری متفاوت در پیش بگیرند یا شما را بیازارند، یا اینکه فقط با شما مخالفت کنند، رویکرد شما نسبت به آنها تغییر می‌کند. دیگر آنها را دوست ندارید و برایتان مهم نیست که آنها خوشحالند یا نه. شما به‌خاطر رفتارشان از آنها دوری می‌کنید. این عشق و شفقتی است که بر مبنای احساسات است، نه دوستی واقعی مستحکم.

نوع دیگر مراقبت و توجه نسبت به دیگران به رفتار یا رویکردشان بستگی ندارد. این بر اساس انسان بودن آنهاست، مثل خود شما. شما می‌خواهید که خشنود و خوشحال باشید، مهم نیست که چه کاری انجام می‌دهید یا حالت ذهنیتان چیست. این فقط بر این مبناست که شما می‌خواهید خشنود باشد، پس از خودتان مراقبت می‌کنید و به رفاهتان می‌اندیشید. اما این در مورد دیگران نیز صدق می‌کند، حتی آنهایی که شما به خاطر رفتار یا رویکردشان دوستشان ندارید. به هرحال، آنها نیز خواهان خشنودی هستند؛ آنها نیز به توجه و عشق علاقه‌مندند. در خصوص آرزوی دست یافتن به خشنودی، همه ما برابر هستیم. نه تنها برای دست یافتن به خشنودی و شادی ما با هم برابریم، همه ما حق داریم که زندگی توأم با خشنودی داشته باشیم؛ زندگی زمانی با شادی توأم است که شما به شادی دیگران توجه داشته باشید و برای شادی آنها بکوشید. اساس این است که این دوستی صادقانه را نسبت به همه افراد داشته باشید، مهم نیست شما که هستید.

فقط انسان‌ها این توانایی را دارند که از افرادی توجه کنند که رفتار درستی ندارند. فقط انسان‌ها می‌توانند رفاه چنان افرادی را فراهم کنند. این توانایی یا از هوش انسان ناشی می‌شود یا از ایمانی که به نظام دینی یا فلسفی دارند. حیوانات هیچیک از این توانایی‌ها را ندارند آنها از هوش و ایمان بی‌بهره‌اند. اگر حیوان دیگری آنها را تهدید کند یا به آنها صدمه بزند آنها به او حمله می‌کنند. همه ما انسان‌ها به مذهب یا فلسفه خاصی معتقد نیستیم، اما همه ما از هوش بهره‌مندیم. ما باید از این هوش استفاده کنیم تا بفهمیم چرا توجه به خشنودی و رفاه دیگران به خشنودی خود ما می‌انجامد.

چه به خالق معتقد باشیم، یا به زندگی‌های گذشته، یا به تأثیر عمیق اجدادمان هیچیک این را انکار نمی‌کنند که ما از یک مادر متولد شده‌ایم. بدون توجه و مهر او، یا هر فرد دیگری که در زمان نوزادیمان از ما مراقبت کرده باشد، زنده نمی‌ماندیم. بنابر نظر دانشمندان افرادی که بیشترین عشق و مهر را در زمان کودکی دریافت کرده‌اند بیشتر احساس امنیت می‌کنند، اعتماد به‌نفس بیشتری دارند و در زندگی خشنودتر و شادترند. حال آنکه کسانی که در کودکی مورد بی‌توجهی یا سوء استفاده قرار گرفته‌اند در هر شرایطی احساس ناامنی می‌کنند. همیشه معذبند. همیشه در درونشان حس می‌کنند که چیزی در زندگیشان کم است و اساساً اندوهگین‌هستند. دانشمندان این را ثابت کرده‌اند که نوازش مادر برای تکامل مغز کودک لازم است. بعلاوه، پزشکان این را نشان داده‌اند که خشم، ترس و نفرت مداوم سیستم ایمنی فرد را ضعیف می‌کند.

همه به اینکه بدنی سالم داشته باشند توجه دارند. برای اینکه بدنی سالم داشته باشید باید به این توجه کنید که ذهنی سالم و آرام داشته باشید. حتی اگر شما به واسطه اینکه تنها فرزند خانواده‌اید با حداکثر توجه و مهر بزرگ شده باشید اما در جامعه‌ای زندگی کنید که موفقیت و پیشرفت شما، چه در مدرسه و چه در اداره، نیازمند رقابت با دیگران باشد و دائم تحت فشار باشید، احساس ناامنی و اضطراب خواهید داشت. اگر برای دست یافتن به موفقیت لازم باشد دیگران را شکست دهید، در این حالت ذهنتان سرشار از بی‌اعتمادی، ترس و حسادت می‌گردد، در نتیجه ذهنتان آزرده و بی‌ثبات می‌شود. این حالت ناآرام ذهن نه تنها فرصت‌های دست یافتن به موفقیت را از بین می‌برد بلکه سلامت شما را به خطر می‌اندازد.

از سوی دیگر، اگر در حالی که برای موفقیت خودتان تلاش می‌کنید به رفاه دیگران نیز توجه داشته باشید، به این پی می‌برید همانطور که شما به تشویق، کمک و محبّت و حمایت دوستانه دیگران نیاز دارید، آنها نیز علاقه‌مندند که چنین حمایتی را از شما دریافت کنند. اگر نسبت به آنها شفقتی توأم با صداقت داشته باشید ـ آرزوی اینکه شکست نخورند و موفق باشند ـ این به شما قدرت درون و اعتماد به‌نفس می‌دهد تا از همه توانتان برای موفقیت همه افراد بهره برید. شفقت و توجه نسبت به دیگران نشان از قدرت شما دارد نه ضعفتان. در حقیقت این منشاء قدرت و آرامش ذهن است.

در مورد وضعیت افرادی که در میان یخ گیرافتاده‌اند نیز همین تجزیه و تحلیل صدق می‌کند. اگر به هم اعتماد نداشته باشند و به بحث و رقابت برای منابع محدودی که در اختیار دارند بپردازند، همه رنج می‌برند.همه ضعیفتر می‌شوند. اگر شما نسبت به هم توجهی توأم با صداقت داشته باشید و هنگامی که هریک از شما با مشکلی مواجه و پریشان می‌شود آن فرد را آرام کنید خود شما هم آرام می‌شوید. مثل مادری که هنگام گریه کودکش او را ساکت می‌کند، هر دو آنها احساس بهتری دارند. اگر ذهنی آرام داشته باشیم و احساس تعلق به گروهی از دوستان صادق، همه ما قدرت زنده ماندن را به‌دست خواهیم آورد.

پس از هوشتان استفاده کنید. وقتی کسی شما را می‌آزارد و شما عصبانی شوید و می‌خواهید سر او داد بزنید، به‌خاطر بیاورید که این کار فقط شرایط را دشوار‌تر می‌کند. ذهن شما را پریشان می‌کند و همه گروه را آشفته می‌سازد. همه ترسیده و نگرانند پس ممکن است هریک از آنها رفتاری نادرست داشته باشند ـ که ناشی از احساس عدم امنیت و ترس او است. لطفاً سعی کنید که به او احساس امنیتش را بازگردانید، با مراقبت از او و اینکه حالت او را درک می‌کنید نگذارید امیدش را از دست بدهد.

شادی از امید برای آینده‌ای بهتر ناشی می‌شود و امید از حمایت توأم با همفکری و مهرورزی دوستان حاصل می‌گردد. خلاصه اینکه، براساس این ارزش‌های بنیانی و مشترک انسانی ما قادر خواهیم بود که به شیوه‌ای اخلاقی رفتار کنیم. این حقیقتاً ایده‌آل است اگر اعتقادات مذهبی یا فلسفی شما نیز پشتیبان این ارزش‌ها باشد. اگر به نظام عقیدتی باور ندارید، بر هوش انسانیتان و این ارزش‌های اخلاقی انسانی تکیه کنید. با همسازی دینی که بین ما و سایرین وجود دارد می‌توانیم این ارزش‌های بنیانی را پرورش دهیم. در این صورت همه ما از این مخمصه نجات می‌یابیم و به دلیل این تجربه مشترکمان انسان‌های بهتری خواهیم شد.

خلاصه

از این تجزیه و تحلیل به این نتیجه می‌رسیم که بنابر هریک از این دیدگاه‌های مذهبی، فلسفی و غیردینی در شرایط دشوار راه ادامه حیات در جامعه اخلاق انضباط فردی است. این از یک سو، به معنی تسلط بر خودخواهی، ترس و افسردگی است و از سوی دیگر همکاری بر مبنای عشق، شفقت، مهر و احترام. هریک از این پنج دیدگاه ـ بودایی تبتی، اسلام، مسیحیت، کنفوسیوسی و غیردینی ـ روش‌های خاصی را برای افزایش خصوصیت‌های خوب دارد:

  • بوداییان تبتی این شرایط دشوار را ناشی از تعداد بی‌شماری علت و معلول می‌دانند. یک عامل و یک فرد نمی‌تواند نتیجه را کنترل کند، اگرچه هر فرد با رفتار یا روش مثبتی که در پیش می‌گیرد می‌تواند بر روند گسترش شرایط تأثیر بگذارد. بوداییان همه را چه اینکه در زندگی‌های پیشین والدین ما بودند و اینکه می‌خواهند خشود باشند برابر می‌دانند.
  • مسلمانان بر آنند که سختی‌هایی که تحمل می‌کنند خواست خداوند است و راه حل آن نیز در دست او است. آنها تسلیم خواست خداوند می‌شوند و او را از طریق کارهای عالی که برای مخلوقاتش انجام می‌دهند پرستش می‌کنند.
  • مسیحیان شرایط سخت را چالشی می‌دانند که خداوند برای ما فرستاده و برای کمک به افراد فقیر و محتاج از عیسی مسیح تقلید می‌کنند.
  • پیروان مکتب کنفوسیوس برآنند که این مشکلات گاه و بی‌گاه پیش می‌آید. آنچه برایتان اتفاق می‌افتد در سرنوشتتان نوشته شده. برای مقابله با مشکلات آنها دستورالعمل‌های کاپیتان را به‌کار می‌گیرند و حس درونی بزرگواری و خوبی برای همگان را در درونشان افزایش می‌دهند تا نسبت به همه منصفانه، با ادب و نزاکت و عشق رفتار کنند.
  • آنهایی که از ارزش‌های بنیانی بشر پیروی می‌کنند به این پی می‌برند که در هر شرایط دشواری هر فرد خواهان عشق و مراقبت توأم با محبّت است. ما انسان‌ها، بعنوان حیوانات اجتماعی، برای زنده ماندن نیاز به همکاری داریم. اگر مراقب هم باشیم، قدرت و اعتماد به‌نفسمان افزایش می‌یابد و بر هر مشکلی فائق می‌آییم.

بنابراین، هریک از این پنج گروه سیستم اخلاقی خاص خود را دارند و آنان که صادقانه از آموزه‌ها و نصایح این سیستم‌ها پیروی می‌کنند به همان نتیجه دست می‌یابند. آنها قادر خواهند بود بدون خشمگین شدن شرایط را بپذیرند. اگر یکی از مسافران به گونه‌ای رفتار کند که رفاه همه افراد گروه را به خطر بیندازد، مثلاً از طریق احتکار مواد غذایی، لازم است که برای او حدود انضباطی تعیین شود تا این مشکل حل شود. هریک از سیستم‌های اخلاقی به پیروانشان کمک می‌کنند تا این مشکل را برای کمک به مسافران وحشت‌زده رفع کنند، نه به منظور فرونشاندن خشمشان. آنها آرامش ذهنیشان را حفظ می‌کنند و برای رفاه افراد کشتی به شیوه‌ای مثبت مشارکت می‌کنند. در نتیجه نه‌ تنها مجموعه افراد از مخمصه نجات می‌یابند، بلکه به سبب تجربه مشترکشان یعنی قبول مسئولیت برای رفاه یکدیگر به هم نزدیکتر هم می‌شوند.

نتیجه‌گیری

مثال کشتی که در یخ‌های آنتاریکا مانده بود، نمونه خوبی است برای اینکه بفهمیم چگونه یک جامعه چندفرهنگی به بهترین شکل ممکن و سالم‌ترین شیوه، می‌تواند با چالش‌هایی که در زندگی پیش می‌آید مواجه شود. برای تحقق این هدف، لازم است که مردم درباره فرهنگ‌ها و اعتقادات گروه‌های اصلی جامعه‌شان بیاموزند. ترس و بی‌اعتمادی نسبت به دیگران ناشی از عدم آگاهی درباره اعتقادات آنهاست. با تحصیل مناسب، این را می‌آموزیم که همه مذاهب و فلسفه‌ها از سیستم‌های اخلاقی برخوردارند و در همه آنها ارزش‌های اخلاقی بنیانی بشری وجود دارد که میان آنها مشترک است و برای هر فرد، حتی آنها که دین ندارند، قابل پذیرش است. اینها ارزش‌های ناشی از عشق، شفقت و مراقبت توأم با محبّت و توجه عمیق نسبت به رفاه دیگران است.

اگر این ارزش‌های اخلاقی بشری صادقانه، بدون توجه به اینکه از کدام سیستم اعتقادی پیروی می‌کنند، اظهار شوند، یک جامعه، هم در زمان آرامش و هم دشواری، به صورت هماهنگ کار خواهد کرد. چون هر گروهی، بر اساس درک متقابل، برای سایر گروه‌ها احترام قائل است. احترام متقابلی که بر مبنای درک متقابل باشد از اعتماد دوجانبه حاصل می‌شود. وقتیکه مردم متعلق به فرهنگ‌های متفاوت به هم احترام بگذارند و به هم اعتماد داشته باشند، بدون ترس از یکدیگر در کنار هم زندگی می‌کنند. این جامعه‌ای سالم و هماهنگ ایجاد می‌کند که بر مبنای اصول اخلاقی بنیانی است که دربین همه مشترک است.

بنابراین، چون یک جامعه سالم همیشه به عوامل بسیاری ـ از جمله اقتصادی، محیطی، اجتماعی، حقوقی و سیستم آموزشی و چنان که دیدیم، اخلاقیات و هماهنگی مذهبی ـ وابسته است. اگر یکی از این عوامل ضعیف شود جامعه دچار بحران نمی‌شود. ما باید از سطح فردی آغاز کنیم، بخصوص در سطح اخلاقیات و احترام برای دیگران و اعتقاداتشان. اگر ذهنی آرام داشته باشیم و نسبت به دیگران رویکردی توأم با شفقت در پیش بگیریم و سپس آن را بین خانواده، دوستان و جامعه گسترش دهیم، به تدریج جامعه‌ای سالم خواهیم داشت. سلامت جامعه بطور کل وابسته است به اینکه هریک از افراد سلامت ذهنی و اخلاقیات را گسترش دهند. این در مورد جوامع چند فرهنگی و در سطحی وسیعتر در جهان چند فرهنگی صدق می‌کند.

چنانکه دیدیم بین همه ادیان و فلسفه‌های بزرگ دنیا ـ بودیسم تبتی، اسلام، مسیحیت و مکتب کنفوسیوسی، مجموعه‌ای از ارزش‌های اخلاقی انسانی مشترک وجود دارد که آنها را افرادی که به هیچ دین یا فلسفه‌ای معتقد نیستند نیز تأیید می‌کنند. لازم است که ما این ارزش‌های اخلاقی انسانی را به کودکان بیاموزیم. در این صورت، به تدریج تمام دنیا تبدیل به مکانی سالم‌تر می‌شود که برای همه مفیدتر است. متشکرم.

Top